موضوعی برای بحث 40

بیمار مردی است 23 ساله که در حال خواندن پیش دانشگاهی پس از پایان خدمت سربازی است،وی قبل از رفتن به سربازی بکرات درس را رها می کرده است.

وی مشکل اصلی خود را این گونه معرفی می کند"احساس بد خلقی درونی دارم،گاه آنقدر عصبانی می شوم که دوست دارم ذره ذره هستی را از بین ببرم،آهنگ های راک و متال گوش می دهم،مطمئن نیستم که هم جنس گرا هستم یا نه!! همه چیز باید منظم باشد و سرجایش باشد ،تابلو ها نباید کج باشند،در حمام یک قوائیدی دارم که باید رعایت کنم و این باعث طولانی شدن زمان حمام رفتنم می شودفاین اواخر عاشق خانمی شدم که البته از او ضربه خوردم . این نشان می دهد به جنس زن تمایل دارم ولی همیشه از مرد سن بالا خوشم می آمد،شاید چون دنبال پدر می گشتم چون پدرم فقط به من پول می داد و از من حمایت نمی کرد و من را تحقیر می کرد،گاه تخیلات سکس با مرد دارم و گاه با زن ولی من نمی خواهم با زنی سکس کنم مگر قرا باشد با او ازدواج کنم چون دوست ندارم از من ضربه بخورد و دوست ندارم بعدا همسرم از شنیدن رابطه جنسی من با یک زن دیگر ناراحت شود"

ذکر می کند من میل جنسی ضعیفی دارم و نا امید و غمگینم و همچنین ذکر می کند در دنیای خیالیش در ضمن گوش کردن به آهنگ های متال تا حد "انسان-شیطان " پیش می روم که برایم لذت بخش است.از سالها قبل این گونه بودم و برای همین همیشه از زندگی عقب ماندم.

در اخرین دقایق در حالی که در حال نوشتن نسخه اش بودم از وی در مورد اعتماد به نفسشم پرسیدم و ذکر کرد

"گاه خیلی بالا است و گاه خیلی پائین و در زمانی که بالاست احساس می کنم می توانم رئیس جمهور شوم یا یک سرمایه گزار موفق و در همین راستا فعالیت می کنم و  ساعت ها مطالعه می کنم اما پس از چند روز اعتماد به نفسم افت می کند،در آن دوران پر انرژی و اجتماعی تر می شوم،و با اینکه اساسا فرد ولخرجی هستم در آن دوران ولخرج تر می شوم

تشخیص شما تا قبل از پاراگراف آخر چیست؟ و پس از آن چه؟

نا امید و غمگینم/همیشه از زندگی عقب ماندم و قبل از رفتن به سربازی بکرات درس را رها می کرده است(اختلال فانکشن)/ گاه آنقدر عصبانی می شوم که دوست دارم ذره ذره هستی را از بین ببرم/  تا اینجا دیس تایمی
همه چیز باید منظم باشد و سرجایش باشد ،تابلو ها نباید کج باشند،در حمام یک قوائدی دارم که باید رعایت کنم و این باعث طولانی شدن زمان حمام رفتنم می شود/ در مورد هویتش دچار شک و تردید است / اختلال وسواسی جبری
                                و درنهایت سیکلوتایمی و اختلال وسواسی جبری
گاه خیلی بالا است و گاه خیلی پائین و در زمانی که بالاست احساس می کنم می توانم رئیس جمهور شوم یا یک سرمایه گزار موفق و در همین راستا فعالیت می کنم و  ساعت ها مطالعه می کنم اما پس از چند روز اعتماد به نفسم افت می کند،در آن دوران پر انرژی و اجتماعی تر می شوم،و با اینکه اساسا فرد ولخرجی هستم در آن دوران ولخرج تر می شوم یعنی بروز دوره های هیپومانیا و با توجه به شواهد دیس تایمی

موضوعی برای بحث 24

خانمی 46 ساله به شما مراجعه می کند،وی که فردی خوش برخورد است در طی مصاحبه مرتب شوخی می کند و می خندد، وی از علائم وسواسی بارزی شکایت دارد که مکررا به پزشکان مراجعه می کند ولی بدلیل بی قراری داروهایش را قطع می کند،خواهرش ذکر می کند دوره های عصبانیت در وی بسیار بارز است،در طی مصاحبه مدام حرف می زند و خواهرش ذکر می کند که اخیرا خیلی پرحرف و ولخرج شده است . ولی خودش از احساس غمگینی و نا امیدی و احساس خود ملامت گری شکایت دارد و ذکر می کند در چند هفته گذشته گاه دچار احساس غمگینی و گاه احساس عصبانیت دارد،وی همچنین از بی خوابی شکایت دارد.

محتمل ترین تشخیص برای این بیمار چیست؟

چه سئوالات تکمیلی باید از وی پرسید؟

چه درمانی را برای وی پیشنهاد می کنید؟

موضوعی برای بحث 22

بیمار زن 33 ساله ای است که بدلیل احساس غمگینی و عدم لذت از زندگی مراجعه کرده است وی اخیرا دچار افکار خودکشی شده است همچنین از اختلال حافظه و خواب نیز شکایت دارد. در بررسی بیشتر ذکر می کند که بیماری روانپزشکی وی از 18سالگی شروع شده ،زمانی که برای دریافت آزمایش مدفوع به آزمایشگاه مراجعه کرده و به وی ذکر شده که مبتلا به نوعی انگل است که در صورت عدم درمان تمام بدنش را فرا می گیرد. وی از آن زمان احساس می کند که انسان نیست و تبدیل به انگل شده است و به همین دلیل هرگز نخواهد مرد،او علی رغم اینکه این باورها را قبول ندارد ولی نمی تواند از شر آنها رها شود. همچنین گاها از اینکه در لیوان چای فرزندانش وایتکس ریخته که منجر به مرگ آنها شود هم بشدت دچار هراس می شود

بهترین تشخیص کدام است؟

چه تشخیص های افتراقی مطرح می شوند؟

اصول نسخه نویسی 3 ( اختلال وسواسی جبری)

در زیر شرح حال یک بیمار روانپزشکی ارائه شده است، چنانچه این بیمار به شما مراجعه کند چه نسخه ای برای وی می نویسید

مردی 31 ساله با شکایت از این که هنگام رانندگی این فکر به ذهنش خطور می کند که اتوموبیل را به لاین مقابل هدایت کند. او از ورود این فکر به ذهنش دچار هراس شده است در پرسش های بیشتر او این افکار را مزاحم خوانده و ذکر می کند که از ورود آنها به ذهنش احساس بدی دارد ولی با سعی زیاد آن هم گاها این افکار را از ذهنش دور می کند. در بررسی بیشتر شواهد افسردگی در وی وجود ندارد.

من تک تک نسخه ها را بررسی می کنم و نکات مثبت و نفی آن را برایتان ذکر خواهم کرد

برای مطالعه بیشتر  در این خصوص اینجا را لینک کنید